NAVAYGAN TANZ نوایگان طنز

نوایگان تصاویر مطالب طنز sms شعر عکس مربوط به #نوایگان# موفق قانعی***

NAVAYGAN TANZ نوایگان طنز

نوایگان تصاویر مطالب طنز sms شعر عکس مربوط به #نوایگان# موفق قانعی***

نوایگان بی کینه

سلام  

 بلاخره چشم مابعد از مدتها به شعرهای زیبای گمنام روشن شد

البته عکسی که به شعر دوم گمنام ربط داشته باشه 

 به نظرم نرسید که توی این پست بگذارم  

مجبور شدم بدون ربط یه عکس بگذارم  

 

 کل بژشک کجاست؟ 

روی نار پائینی 

یا که روی چنار گت دوون 

پسرک مکثی کرد  

و به انگشت نشان داد 

نوک آن شاخه نار 

رفت از نار بلندی بالا 

بژشک بردارد از لانه نور 

روی آن شاخه نار 

جیک جیک چند لل لیزگ 

صاحب باغ آمد 

داد زد بر سر آن کودک زار 

که چرا پای نهادی در باغ 

تن کودک لرزان 

همچو بیدی که در آن نزدیکیست 

دور شد آن کودک 

مثل بادی از باغ 

در میان دست او 

جیک جیک یک لل لیزگ  

 

 

 

 

من دهاتی هستم . . . 

من دهاتی هستم با دلی بی کینه 

نواگون عشق منه افتخارم اینه 

لهجه قشنگمون واقعا شیرینه 

دشمن روستای من میشه گفت بی دینه 

مردم روستای ما آرزوشون اینه 

رو دل همسایه شون گرد غم ننشینه 

ولی با این اوصاف دل من غمگینه 

یه نفر پیدا شده به خودش بد بینه  

حرف زدن با لهجه مون برا اون سنگینه 

باور و عقیده اش مطمئنا اینه 

خون ما سیاه سفید خون او رنگینه 

جد و اجداد آقا همشون نواگونی 

بین این همه آدم خودشو میبینه 

حرف هر نواگونی که سرش تو دینه 

اصلتو از یاد نبر حرف آخر اینه  

 

 

نظرات 11 + ارسال نظر
حسین از نواگون سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:36 ب.ظ

سلام گمنام
دمت گرم بابت شعر قشنگ و معنی دارت
بابا کجایی؟
مدتیه پیدات نیست
دلمون برات تنگ شده بود
روی با کلاسهای بی کلاس را کم کردی
موفق باشی

سلام از طرف گمنام از شما تشکر میکنم دلیل دیر اومدن گمنام اینه که بچه دومش به دنیا اومده و ...

ناشناس سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:44 ب.ظ

با سلام خدمت آقای قانعی
میخوام با اجازه تون از شما انتقادی بکنم
شعرهاتون محدود شده در انار و جاشیر و ...
نوایگان عزیز ما موضوعات زیادی دارد
با تشکر

با سلام و تشکر از شما دوست خوب اگر موضوعات ما محدود هست به خاطر اینه که نمیدونیم روی چه موضوع هایی مانور بدیم و شعر مطالب طنز را بر اون اساس بیان کنیم اگر موضوعی به نظرتون میرسد بفرمایید تا ما به اون بپردازیم
راستی خودتون هم معرفی کنید

یوسفی سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:49 ب.ظ

سلام
با تشکر از وبلاگ خوبتون و آقای گمنام
لطفا گمنام را معرفی کنید

سلام آقای یوسفی ما هم دوست داریم که گمنام گمنام باقی نمونه ولی این خواسته خودشه البته نشون به اون نشون که او به تازگی صاحب فرزند شده خدا به او یه دختر کوچولوی مهربون داده

گمنام پنج‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:50 ب.ظ

سلام
اینجوری که راجع به بچه دومم گفتی تنها کسی که نفهمید ننه خواجه حافظ شیرازی بود
بزار ناشناس بمونم

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:48 ب.ظ

پیامک یه نوایگانی به دوستش
یه بغل هیزم خشک
یه لیس نارپوس ناب
یه فرغون کود مرخ
یه سبد گرجه له
یه دسته الپه سوز
یه گره انجیر تر
یه فنجون اوکشک تیل
یه مشت تخمک گل بله روز
یه زنبیل سوزی آشی
یه پلاستیک مس نار
یه غلفی بغارای داغ
یه کاسه ماست و کاجه شیر
یه گونی مویز تر
یه کیسه کلم چهل روزه
همه تقدیم تو باد.

گمنام پنج‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:51 ب.ظ

پیامکو نوشتم یادم رفت اسمم را بنویسم

پاسخ جمعه 6 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 05:35 ب.ظ

گمنام مگه تنها تو بچه دوم داری ؟!
من خودمم دوتا بچه دارم

یه اوتایی دوشنبه 16 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:25 ب.ظ

گمنام جان تا میتونی شعر نو بگو

مهدی چهارشنبه 25 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:16 ب.ظ

سلام
با تشکر ازشما خواستم بگم مجموعه اٍار شریعتی هر چند طرفدار داره اما اشکالات اعتقادی زیادی داره پس کاشکی تبلیغشو از وبلاگت بر میداشتی

سلام صددرصد با شما موافقم
من شخصا با آقای شریعتی مشکل دارم ولی تبلیغات وبلاگ دست من نیست این تبلیغلات را سویس بلاگ اسکای میگذاره اعصاب ما را هم خورد کرده

گمنام دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:27 ب.ظ

تو حیاط خونمون گلدونای قشنگیه
میون اون گلدونا قاصدکهای رنگیه
گل خون امام حسین و شقایق مث همند
هر چی از اونا بیاری تو خونه ات بازم کمند
گل لاله و گل پیچ برامون شانس میارن
بعضی وقتها بژشکا تو فرسها تخم میزارن
دو سه تا از گلدونا فقط قلمدارو دارم
توی گلدونهای خالی گل شب بو میکارم
گل پیچ و زبون مادرشیگر کنار هم
بهر آوردن گل فردا بهرو میخام برم

هم ولایتی شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:03 ب.ظ

اینم یه شعر بی دست وپا از هم ولایتی تقدیم به شما
یادمه هنوز قدیمایه اجاق داشتیم تو خونه
توی ایوون بی بی جون یه پرستو کرده لونه
شب دور اون اجاقک می نشستیم پیش بی بی
می داد بی بی جون خوبم همیشه اون پول جیبی
گوشه اتاقمون بود یه چراغ برساتی
هیچوقت یاد من نمیره که من هستم یه دهاتی
ان روزا خیلی قشنگ بود دلامون پر از صفا بود
پر بود از شادی وخنده از غم غصه رها بود
اما حالا این دل من داره میگیره بهونه
چون که درد ورنج واندوه تو دلم زده جوونه
دل من تنگه برای اون دلای ساده وپاک
سادگی ومهربونی همه رفته اند زیر خاک
دیگه قصه های بی بی نداره هیچ اب ورنگی
اگه بد باشی وبی باک بهت میگن که زرنگی
دل من تنگه برای ساده بودن ساده مردن
برا مرگ سادگی هاراهی نیست جز غصه خوردن

آفرین آفرین واقعا قشنک بود کاش اسم یا فامیلی خودت را مینوشتی هم ولایتی تا از شعرهایت توی وبلاک استفاده میکردم_ به هر حال عالی بود دستت درد نکنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد